اختلالاتی که با عشق اشتباه گرفته میشوند!قسمت دوم

اختلالاتی که با عشق اشتباه گرفته می‌شوند. قسمت  2

 

عشق وسواسی
علاقه شدید عاطفی و تمایل برای با هم بودن و ابراز علاقه در ابتدای هر رابطه‌ طبیعی است اما این چیزی نیست که بخواهد در یک رابطه طولانی دوام پیدا کند.طبق نظر
متخصص روانشناس ازدواج ،شور عشق به مرور زمان کمتر می‌شود و با احساسات و تجربه‌های رومرزه در می‌آمیزد. در رابطه طبیعی شما متعهد هستید و به نیازهای یکدیگر توجه می‌کنید؛ یکی از خواسته‌های مهم و اساسی هر آدمی احترام به حریم خصوصی است،اما متأسفانه کسی که اختلال وسواس در عاشقی دارد دائماً در شور و حال اولیه است او رابطه‌ را مجموعه‌ای از احساس دوست داشتن، مشکلات روزمره، خستگی، اختلاف نظر و بی‌حوصلگی نمی‌داند و برداشت او از هر نوع کم توجهی به خاطر خستگی و فشار روزانه یا بی‌حوصلگی فقط نفرت و بی‌علاقگی است. چنین افرادی به خود و شریک زندگی‌شان آسیب می‌زنند، تهدید به خودکشی می‌کنند و واقعیت زندگی را همانگونه که هست نمی‌پذیرند. آنها شکاک هستند و تمایل زیادی به کنترل قربانی خود دارند.

 

 

اختلال ارتباط OCD
این اختلال ناشی از یک ترس شدید و عمیق است که فرد قادر به خنثی کردن آن به شیوه‌های معمول نیست.طبق تحقیقات در
بهترین کلینیک روانشناسی تهران OCD می‌تواند اختلال ترس و وسواس از میکروب، بلندی، کثیفی یا تمیزی یا هر چیز دیگری باشد. این اختلال وسواس شدید همراه با ترس در رابطه نیز است. فرد دچار اضطراب دائماً از خودش می‌پرسد: آیا او دوستم دارد؟ آیا من در رابطه درستی هستم؟ آیا او مرا ترک می‌کند؟ به احتمال زیاد اکنون برایتان تشخیص عشق واقعی و عشق بیمارگونه آسانتر شده است. کسی که شما را تحت فشار علاقه خود قرار می‌دهد، سعی می‌کند شما را به بهانه عشق کنترل کند، شک و ترس‌هایش را به حساب علاقه می‌گذارد، از شما انتظار دارد همیشه در حال و هوای عاشقی باشید، به حریم خصوصی‌‌تان احترام نمی‌گذارد، خودش را صاحب و مالک شما می‌داند و دائماً به دنبال تأیید شماست یک عاشق واقعی نیست.


اختلال شخصیت وابسته
چنین افرادی نیاز شدید به مراقبت شدن دارند و اعتماد به نفس پایینی دارند و به دنبال کسب راهنمایی و اطمینان خاطر از سوی دیگران هستند او همواره در تلاش است تا اطرافیانش را از خودش راضی نگه دارد. چنین افرادی بسیار مهربان و فداکار هستند و انقدر به طرف مقابل می چسبند که در نهایت او را از خود می رنجانند. چنین فردی برای این که دیگران را از دست ندهد از بالاترین سطح هماهنگی برخوردارند. چنین افرادی بسیار حرف گوش کن هستند چنین فردی از تعارض مزمن در زمینه عدم اعتماد به دیگران رنج می برد او دارای ترس نا معقول در مورد رها شدن از سوی دیگران دارد و به همین دلیل همواره تلاش می کند که دیگران او را مطمئن سازند که نسبت به او وفادار خواهند بود و او را دوست خواهند داشت  چنین فردی اعتماد به نفس کافی ندارد و همواره می ترسند که بدون کمک دیگران نتوانند زندگی خود را بگذرانند. افرادی که در دوران کودکی والدینی کنترل گرا، مراقبت کننده و بسیار با محبت داشتند و یا فردی همواره تلاش می کند تا همه نیاز های فرزند او را بر آورده سازند. در چنین شرایطی فرد نیازمند دریافت حمایت از فرد دیگر می باشد و برای این که بتواند رابطه درست و منطقی بر قرار سازد، باید زیر نظر درمان های روانشناختی قرار گیرد.

 

جست و جو