5نکته برای بهبود سلامت روان

آیا انتظاری که از خود دارید مانع خوشبختی شما می شود؟ بیاموزید که چگونه فیلتر "باید" را به مغز خود اضافه کرده و سلامت روان خود را بهبود ببخشید.

 

مغز شما یک ویراستار است. یکی از وظایف آن انتخاب نحوه روایت داستانی است که هر روز برای شما اتفاق می افتد. این تعیین می کند که چگونه هر مکالمه و مصیبت با حماسه زندگی شما متناسب باشد. نحوه تفسیر مغز شما از درگیری با شریک زندگی یا مصاحبه شغلی ناموفق در نهایت مشخص می کند که آیا این حوادث باعث ایجاد احساسات منفی و افکار خودزنی می شوند؟

وقتی احساس اضطراب یا استرس می کنید ، مغز  شما وسوسه می شود که برای حفظ خود گوشه و کنار را قطع کند. یکی از این میانبرها فیلتر "باید" است. بایدها اعتقاداتی است که ما در مورد چگونگی کارکرد جهان و رفتار ما در آن داریم. آنها جعبه های کوچکی هستند که مغز شما سعی می کند هر رویدادی را در آنها شلوغ کند ، اما واقعیت این است که این "باید" ها دقیق یا منطقی نیستند. آنها پیچیدگی های تجربه انسانی را برای حقایق سیاه و سفید نادیده می گیرند. در اینجا چند "باید" رایج وجود دارد که باید مراقب زمان شروع نگرانی باشید. این پنج مورد ضروری را به خود نگویید و تغییراتی را که می تواند در سلامت روان شما ایجاد کند مشاهده کنید.

 

 

 

سلامت روان

 

1. من باید در همه زمان ها توسط همه دوست داشته شوم.

بسیاری از افکار و رفتارهای خود شکننده از انتظار پذیرش کامل و بی قید و شرط ناشی می شود. اگرچه اینکه بخواهید مورد قبول واقع شوید ، دوست داشته شوید و مورد ستایش قرار بگیرید کاملاً انسانی است ، اما وقتی دائماً برای رسیدن به این خواسته و عملکرد خود تنظیم می کنید ، احساس خود را از دست می دهید. شما یک آفتاب پرست می شوید ، به سرعت متناسب با تصور دیگران تغییر می کنید. شما نمی توانید به یاد داشته باشید که چه چیزی برای شما مهم است زیرا تمرکز شما روی دیگران است. شما ارزش خود را با پسندیدن یا لمس پشتی های فیس بوک برابر می دانید. واقعیت این است که شما هرگز نمی توانید همه را همیشه شاد کنید. این "باید" همانقدر که خطرناک است ، غیر منطقی است. در عوض ، سعی کنید بر ارزشهای خود تمرکز کنید. چه اقداماتی باعث ایجاد عزت نفس می شود؟ چگونه می توان به جای اینکه به دنبال عشق آنها باشید ، با دیگران مهربان باشید؟ 

 

2. من باید در همه چیز موفق باشم.
تنظیم خود برای هر رفتاری برای کامل بودن می تواند ترس و اضطراب را برانگیزد. وقتی انتظارات از خودتان غیرممکن باشد ، احتمالاً شما به تعویق می اندازید. اغلب افراد موفق بارها شکست خورده اند و نقایص خود را پذیرفته اند. به جای اینکه توسط کمال گرایی فلج شوید ، در نظر بگیرید که چگونه زندگی شما می تواند علیرغم محدودیت های شما پر باشد.

برای مبارزه با این "باید" ، مراقب باشید در صورت شکست کلی گویی نکنید. عدم دریافت آن مصاحبه شغلی به این معنی نیست که شما هرگز شغلی پیدا نخواهید کرد. وقتی مغز شما شروع به تبدیل به خلبان خودکار با کلماتی مانند "همیشه" و "هرگز" می کند ، پس می دانید که در یک منطقه غیر منطقی هستید.

 

3. من باید از چیزهایی که می ترسم ناراحت باشم.
دنیای امروز وسواس بی وقفه در مورد نگرانی های شما ، به ویژه با شبکه های خبری 24 ساعته و رسانه های اجتماعی را آسان می کند. با فرض اینکه ثانیه ای که نگهبان خود را کنار بگذارید یا ذهن خود را به چیز دیگری متمرکز کنید ، خود را در معرض خطر قرار می دهید. اما وسواس ، همان معاینه نیست. اغلب وقتی ماهیت و واقعیت ترس های خود را بررسی می کنید ، متوجه می شوید که می توانید با آنها روبرو شوید یا اجتناب ناپذیری آنها را بپذیرید. پذیرش به معنای تسلیم نیست - این فقط به معنای تمرکز بر آنچه می توانید کنترل کنید تا آنچه که نمی توانید. شما نمی توانید جلوی مرگ  اجتناب ناپذیر جهان را بگیرید ، اما می توانید سطل زباله خود را بازیافت کنید.

 

4- من باید از همه درگیری ها جلوگیری کنم.
قطع یا فاصله گرفتن از افرادی که مشکل هستند می تواند ایمن ترین راه حل به نظر برسد. اضطراب پایین می آید و ما می توانیم از آن احساسات ناخوشایند و ناموزون طفره برویم. اما این اقدام فرار فقط یک رفع موقت است. وقتی همیشه سریعترین خروج را انتخاب می کنید ، واکنش احساسی و گفتگوی خودکشی بیشتری را در درون خود تجربه خواهید کرد.

در زندگی ، همه ما با افرادی روبرو خواهیم شد که با آنها درگیری داریم. اختلاف نظر ، سو تفاهم و استرس در برقراری ارتباط وجود خواهد داشت. رو به رو شدن درگیری با جستجوی درک می تواند در ابتدا غیرممکن به نظر برسد. اما ارتباط عضله ای است که باید انعطاف پذیر باشد تا به وجودی آرامتر و در نهایت شادتر دست یابد. هرچه در مواقع عدم اطمینان و استرس متفکر و بیانگر باشید ، در طولانی مدت کمتر باعث آزار شما خواهد شد.

 

5- من باید بر همه چیز کنترل داشته باشم.
احساس کنترل شدید بر آنچه برای شما اتفاق می افتد یک ویژگی ناسالم نیست. در حقیقت ، افرادی که احساس کنترل داخلی بیشتری دارند ، احتمالاً در طول چالش های زندگی مقاومت بیشتری دارند. با این حال ، وقتی این انتظار به همه رویدادها و موقعیت ها کشیده شود ، یک "ضرورت" خطرناک می شود.

بیشتر آنچه در زندگی برای شما اتفاق می افتد به دلیل شانس زیاد است. ما نمی توانیم 100٪ پیش بینی دقیق داشته باشیم ، اما این بدان معنا نیست که ما باید به رختخواب برگردیم و از دنیا پنهان شویم. در عوض ، در نظر بگیرید که با وجود غلت خوردن تاس ها چگونه می توانید از زندگی لذت ببرید و مقاوم باشید. سریعتر از حوادث منفی بهبود خواهید یافت و خود سرزنش و گناه کمتری خواهید داشت.

 

به چالش کشیدن روند تحریریه مغز شما با یک معاینه ساده آغاز می شود. تمرین کنید یادداشت ها و افکار خود را در مورد یک موقعیت بنویسید ، و در نظر بگیرید که کدام یک از این "باید" ها اعمال می شود. از قضا ، این پذیرش لحظات ناراحت کننده و غیرقابل کنترل است که به شما قدرت بیشتری در احساسات و واکنش های خود می دهد. وقتی از نکات انسانیت و دنیای اطراف خود پذیرفتید ، شگفت آور است که زندگی چقدر جذاب تر می شود.

 

منبع:www.psycom.net

جست و جو